محمدحسين عزیز دل ما محمدحسين عزیز دل ما ، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 26 روز سن داره
محمد صالح نور چشم مامحمد صالح نور چشم ما، تا این لحظه: 6 سال و 4 ماه و 25 روز سن داره

پسر مامان

یه روز از زندگی

ساعت ١٠ و نیم صبحه من و بابا از بعد از نماز صبح بیداریم و داریم مثلا درس می خونیم  بابایی آماده میشه که بره نون بخره میاد بالای سرت و صدات میکنه:"محمد حسین پاشو بریم نون بخریم" تو خواب و بیداری کلمه نون رو تکرار می کنی اما بازم می خوابی بابا تنها میره  واسه نون خریدن و برمیگرده صدای کلید که تو قفل در میچرخه  خوابت رو سبک می کنه یه تکون دیگه به خودت میدی و بعد هم با کلی کش و قوس و لبخندی از سر رضایت واسه خواب خوب دیشبت و اینکه تا چشماتو باز می کنی مامان و بابا بالای سرت هستن از خواب بیدار میشی همین که سستی خواب از تنت میره یا به قول بابات دیگه خامه نیستی فرز بلند میشی و اولین کاری که میکنی اینه که قرآن رو که بالای سرت گذاشتم ...
24 خرداد 1391

عکس

سلام به دوستان خوبم از اونجایی که این مدت کم کاری کردم منو ببخشید حالا که تشریف آوردید به ویلاگ ما قدمتون رو چشم بفرمائید عکس: این عکس که میبینید محمد حسین خانه که با اصرار از من خواسته تا روسری سرش کنم و همش تند تند می گفت:آینه آینه می بینید که ظاهرا از وضعیتش هم خیلی راضیه!       صبح یه روز بهاری که آقا تا ساعت 20 دقیقه به 11 خوابیده تو راه کرمانشاه تو خود کرمانشاه با پسرخاله ها مهدی و حسین   حیاط خونه عزیزجون مادر بزرگ مهدی و حسین در کرمانشاه 13 بدر میانه جای همگی خالی زندایی باباحسین برامون آش(به قول محمد حسین آجیز) درست کرد  ...
16 خرداد 1391
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پسر مامان می باشد